نوشته ساندرین رویوسو
(استاد دانشگاه سوربن جدید)
ترجمه افتخار نبوینژاد
توضیح سایت حداقل کلانشهر:
در روزگاری که مدام درباره اهمیت گفتمان روشنفکری جهانی سخنسراییهای زیادی شنیده میشود کمتر رسانهای به خودش جرات میدهد وارد این گفتمان شود. نه سوادش را دارند و نه انگیزهای برای اینکار. حداقل کلانشهر عکس همه اینها است. در این راستا بود که سرکار خانم افتخار نبوینژاد به ما افتخار دادند و مقالهای کوتاه در معرفی جهان داستانی میشل اوئلبک را برای حداقل کلانشهر از فرانسه به فارسی برگرداندند. مقالهای که خواندنش پر از ایده و طرحهای نو، روشنفکرانه و ادبی است.
میان امیل زولا و میشل اوئلبک به شکلی آشکار و انکار ناپذیر، نقاطی مشترک در شکل نگاه به جهان وجود دارد: اوئلبک همانند رمان نویس ناتورالیست، به طور منظم در آثار رومانسک خود گفتمانی مبتنی بر زیست جامعهشناسی را برمیگزیند.
مشاهده محیط پیرامون با تصویرسازیهای ذهنی، ارزش و اهمیت میراث ژنتیکی و آشکار کردن ددمنشیها زیرپوشش یک گفتمان علمی میتوانند چون ستایشهایی از ناتورالیسم در نظر گرفته شوند که اوئلبک در هر یک از آثارش از آن بهره میگیرد.
در این که رمان نویس، ضمن لذت بردن از تقلیل دادن زندگی انسانها به تبادلات جنسی، خط مشی زولا را یادآور میشود تردیدی نیست، چرا که زولا نوشتن به سبک رومانسک را سلاحی میدانست جهت مبارزه با دوران امپراتوری دوم فرانسه، و نیز برملا ساختن افراط درعطش سیری ناپذیر نویسندگان معاصرخود.
اگر چه مجموعه رمانهای اوئلبک به شدت از آثار زولا تاثیر گرفته است، خالق رمان تحسین شده پلات فرم اما، بی درنگ خود را زیر چتر حمایت استاد ناتورالیسم قرار نمیدهد. آثار او به آثار نویسندگانی چون سلین و کامو پهلو میزند.
با این ترتیب، اوئلبک زبان به ستایش زولا میگشاید و اظهار میدارد که او یکی از نخستین رمان نویسانی بوده که با ابداع فرمی بی بدیل، یا به عبارتی تجربی، پژوهش و مشاهدات را چونان امری ناگزیر در راس خلق آثارش قرار داده است. زولا در تقابل با هوگو، رمان جدیدی را که میخواست تجربی باشد بنا نهاد، و انتظارش از یک ادبیات رومانسک روشن بینانه، رها از قراردادهای سبک رمانتیک را ابراز داشت. رمان زولایی ابزاری شد که اجازه میداد مسئله جامعه غرب با ابهامات و تناقضاتش مطرح گردد. زولا و اوئلبک در کمال آزادی عمل به طرح سوژههای حاد زندگی اجتماعی غرب میپردازند: کار، پول، جنسیت (سکس)، خانواده. هر دو به یک اندازه در جهت نیاز انسان به اخلاق حرکت میکنند.
هر رمان باید در عین اینکه داستانی برای ما تعریف میکند، یک فراخوانی پندآموز و روح افزا هم باشد. هدف ما در اینجا بررسی دقیقتر این بینامتنیت (متن پنهان) در آثار اوئلبک است که برخی آن را “نئو-ناتورالیسم” میخوانند.
قدرت چالش برانگیز زولا و اوئلبک
شهروند متوسط، که رمان نویسان علاقه مند به کارگر یا بورژوا تا مدتها صحبت از آن را فراموش کرده بودند، سوژهای است برای ملاحظه و بازتاب رمان اوئلبکی، محل تلاقی افکاری کنایه آمیز و دلسوزی. اوئلبک با استفاده از نثر هجوآمیزش برای توصیف دنیای اجتماعی غرب، نام خود را در تبار نویسندگان ناتورالیست به ثبت میرساند. رمان اوئلبکی بازگشت رمان اجتماعی در آغاز قرن ۲۱ را خاطر نشان میسازد. رئالیسم رمانهای او که نوشتاری به دقت موشکافانه داشته و میخواهد بطور ساختگی خنثی (بی طرف) یا عینی باشد، یکی از تاثیرگذارترین المانها در سبک بشمار میرود. اوئلبک با رمانهای ناتورالیستیاش روزمرگی دنیای کار در غرب با تمام حماقت و از خود بیگانگی پیروزمندانهاش را که موشکافانه کالبدگشایی کرده است به وصف میکشد: از میان رفتن روابط انسانی، بی محتوایی (پوچی) و بی ثمری صنعت خدمات، اهمیت مسخرهای که به برخی از بازیگران آن داده شده، لیبرالیسم وحشیانهای که اخراج بخشی از کارمندان را لازم دانسته و آسیب پذیرترین کارگران را به سمت افسردگی سوق میدهد یا برعکس شعفی منحط را برای اربابان کوچک فراهم ساخته و دیوانه وارترین خودمحوری (فردگرایی) را مساعد میسازد.
توصیف اوئلبک از دنیای کار یادآور صحنههایی است که زولا در آسوموار، ژرمینال یا خوشبختی زنان (بهشت بانوان) بیان کرده است.
بی تردید اشکال بی محتوایی، مانند ماشین و ساعات کار غیرانسانی افشا شده بوسیله زولا، همچون قشر حقوق بگیر، بطرز محسوسی، از یک قرن و نیم پیش تغییر کرده است. طبقه کارگر، قهرمان اصلی رمان ناتورالیستی، رفته رفته به نفع طبقه متوسط و نیز طبقه رویگردان از کار دنیای غرب محو میشود. اما سبک نگارش اوئلبک چه به لحاظ بعد جامعه شناختی و چه از نظر بحث برانگیز بودنش به سبک زولا شباهت دارد.
اوئلبک همانند زولا با آثارشان به زبانی نیش دار و گزنده دنیای غرب را به باد انتقاد میگیرند. رد یک واقعیت با تردستیهایی که به لحاظ سیاسی مناسب و درست شمرده میشوند، ذکر فقر بی آن که شعور اجتماعی خوب اشاره شود، خواسته یا ارادهای مبتنی بر به کار بستن سیستماتیک هنر رفع شبهه، همه و همه جنجالهایی چند را برانگیخته و خشمهایی در مطبوعات و افکار عمومی را موجب میشود.
به باور خشمگینترین عیب جویان اوئلبک نوشتههای او صدای عینی یک نویسنده بیمار است. رمانهای سرشار از نیش و کنایههای اوئلبک، همانند رمانهای زولا در عصر خود که اشتهای سیری ناپذیر سرمایه داران و طبقه بورژوا در امپراتوری دوم را افشا میکند آزاردهندهاند. رمان تجربی هر دوی آنها چالشی مفید و پندآموز را برمی انگیزد، متنی طرح ریزی شده که ذهن خواننده را به هم میریزد، و چون سلاحی در راستای مبارزه و مقاومت عمل میکند.
به همین دلیل است که دریافت و پذیرش قصههای آنها که دنیای کار در غرب را تشریح میکنند همواره بحثهای کشندهای را در مطبوعات برانگیخته است. اینگونه است که، زولا جسارت به خرج داده و با انتخاب شورش معدن چیان ذغال در شمال فرانسه، در آوریل ۱۸۶۶، خلاف جهت گفتمانهای پدرسالاران بورژوا و (نوع دوست) تسکین بخش احزاب چپ حرکت میکند تا به این وسیله کار معدن چیان در شرایط سخت را که کاپیتالیسم به زندگی حیواناتی در اعماق تاریک یک جهنم تقلیل داده است نمایان سازد، حال آن که اوئلبک رک و پوست کنده اوج بیرحمی جهانی شدن داراییها و افراد و نهایتِ فساد یک سیستم اقتصادی آزاد حریص را به وصف میکشد؛ سیستمی که اجازه میدهد در یک جامعه پساصنعتی برخی ثروتهای هنگفتی انباشته کنند و برخی دیگر در بیکاری و فقر بپوسند، تا “سوسیال-دموکراسی” ما را، که از این پس جز نام چیز دیگری ندارد راززدایی کند. دنیای بنگاه داران، آنگونه که اوئلبک کالبد شکافی میکند چونان مکانی شوم و نفرین شده، چونان دنیای معدن چیان در ژرمینال ظاهر میشود. قهرمان رمانهای اوئلبک، در یک جامعه کاپیتالیستی مدرن که افرادش را به لحاظ فیزیکی و اخلاقی تنزل میدهد، ” یک عضو جزئی منزوی، سرگردان در دنیایی بدون نشانهها” را میماند.
در دنیای رمانهای اوئلبک به نظر هیچ رهاییای وجود ندارد، حتا بیرون از ساعات کاری، چرا که وقت آزاد نمیتواند مانع از بازگشتِ بیش از پیش رایجِ آن لحظاتی باشد که تنهایی، احساس فراگیر پوچی، آن دلشوره نزدیک شدن موجودیت (هستی) به فاجعهای دردناک و قطعی دست به دست هم میدهند تا ما را در حالتی از رنج واقعی فروبرند.
ساندرین شیانو-بنیس با بررسی بوهای گند قرن نوزدهمی در آثار اوئلبک، این نکته را خاطر نشان میسازد: ” فرایندهای تجربهای که دردسر گریزناپذیر یک ایدئولوژی، تبلیغ معنویتی وابسته به قوم شناسی، نقطه نظری بدبینانه به آینده را بلند و شمرده بیان میکند، و میتوان نمونههایش را در کتابهای مجموعه روگن-ماکار، همراه با خبری بد مبنی بر انسان وحشی مشاهده نمود “. با وجود این، نوشتههای اوئلبک نیز به شیوه ژرمینال، که به لطف پیشرفت و انقلاب با امید به آیندهای برابر برای همه پایان میگیرد، از همان نشانههای مبارزه طلبی یک خیزش انقلابی برخوردارند؛ خیزشی که به تنهایی بستری را جهت مبارزه با نابرابریهای ایجاد شده توسط اقتصاد بازار، دست و پنجه نرم کردن با فردگرایی، ممانعت از انحطاط پیوند اجتماعی فراهم میسازد. رویای جامعهای کمونیستی که به منظور به خدمت گرفتن کل توده حقوق بگیر، میتواند همگانی شدن ابزارهای تولید را تدارک ببیند، ساعات کار را بین زنان و مردان عادلانه تقسیم کند تا وهم و خیالات و نیازهای جنسیشان را برطرف سازند، به نحو کلافه کنندهای گفتههای راوی یا قهرمان داستانهای اوئلبک را، بویژه در پلات فرم به ذهن متبادر میکند.
اگر در خلال انتشار رمانهای اولبک این نقطه آغازی باشد برای جنجالهای بیشمار، بدون هیچ تردیدی توصیف گرفتاری سکس برخی از ما مسبب آن است، که از بی اخلاقی جامعه و بیرحمی رقابت اقتصادیای که مجموعه کره خاکی را درگیر میکند نشئت میگیرد. رمان نویسِ مورخِ جامعه شناس در رمانهایش ” رشد تدریجی بازار اغواکننده، چند دستگی زوج سنتی” را ترسیم نموده و چگونگی شیوه بهره گرفتن برخی از پرسوناژهایش از این جهش چند صد باره جامعه برای غنی شدن خود بطرز چشمگیر را نقل میکند، برای مثال میتوان به پدر برونو، جراح زیبایی در ذرات بنیادی اشاره نمود، یا برعکس، او تعریف میکند که چگونه برخی به همان شیوه قربانیان حقیری میشوند.
در رمانهای اوئلبکی، همان صدایی که قطعاً صدای یک جنجال برانگیز است به گوش میرسد. زولا و اوئلبک که در نبوغ مرز مشترکی دارند، بطرز شگف آوری در نوشتههای افسانهایشان خود را توانمند و خشن نشان میدهند. وجه مشترک آنها جسارتشان در ترسیم کردن روابط جنسی با خوی حیوانی آن است.
شخصیتهای زن در رمانهای اوئلبک، بیشتر اوقات به تیپ ” دختر جوان قرن نوزده که به آرزویش رسیده” محدود هستند یا اینکه به زن هرزهای اشاره دارند که شخصیتهایی تکراری در دنیای رومانسک آن دو مرد هستند. در آثار اوئلبک زنان میتوانند به سبب قدرت اغواگریشان در قلمرو شخصی یا حرفهای خود به لحاظ اجتماعی موفق شوند، و همان سرنوشت درخشانی را پیدا کنند که نانا در دوران امپراتوری دوم فرانسه به آن دست یافت. مردان در چنین دنیایی سرکوب شدگان هستند.
نیاز جنسی اساساً معطوف به بدنهای جوان و زیبا است و اوئلبک، کارگران غربی مسن و بیکاران را همگی از نظر جنسی محکوم و حاشیهای میبیند. در نتیجه، ” جنسیت سیستمی مبتنی بر سلسله مراتب اجتماعی است.”
نکته مهمی که در این لحظه بر ما آشکار میشود این است: جبرگرایی اقتصادی ریشه در جبرگرایی جنسی دارد. بدون سرمایهای اقتصادی برای مردان طبقه متوسط، بدون هیچ رابطه عاطفی برای مرد طبقه متوسط. یعنی مردانی که همگی تحصیلکرده و شایسته میبایست محسوب میشدند. همانگونه که در رمان امکان یک جزیره نشان میدهد، نویسنده برای این مرد جز خودارضایی یا سکس بالقوه از طریق ویدئوهای پورن یا اینترنت چارهای نمیبیند. اوئلبک در نشان دادن این که در عصر ما سکس چالش اصلی روابط مردان-زنان شده است تردید به خرج نمیدهد.
چنین نگاه بیپروایی، از او یک چهره جنجالی و روشنفکری تراز اول ساخته است. برای فهم عمیقتر این ذهن عجیب باید به جهان رمانهای او سفر کنیم. کاری که هرکسی از عهدهاش برنمیآید.