بیانیهٔ کلانشهر دو

آراز بارسقیان ـ دانیال حقیقی

در مواجهه با چشم‌انداز آخرالزمانی پیش رو مباحثه ما ادامه دارد. تلاش ما این است تا با گسترش حداکثری چتر تفکر کلانشهری، سلیقه‌های اصیل و خلاق را از تشعشعات ایدئولوژیک واگیردار، در امان نگه داریم. چون تشعشعات ایدئولوژیک که بی‌امان امواجشان را برای مسخ کردن روان سیاسی ما منتشر می‌کنند در درجه اول، سلیقه‌ها را هدف قرار داده‌اند. به قدری که آدم‌ها را در مقابل بحران‌های واقعی پیش رو بی‌حس و بی‌تفاوت کرده:

 ۱) تغییرات جوی زمین، ۲) کسری منابع به خصوص انرژی و آب آشامیدنی و مواد معدنی. ۳) پیر شدن جمعیت، بالا رفتن آمار طول عمر و کم شدن زاد و ولد. ۴) جمعیت اضافی نابرخورداران که اساس وجودشان «عدم الزام» است. ۵) عصر جدید ماشینی پیش رو، که با ایجاد تکنولوژی برتر بی‌کاری بیشتر برای انسان و کار بیشتر برای ماشین را در بر دارد و ۶) زوال فرهنگ نخبه و همه گیر شدن ابتذال یعنی وقاحت‌هایی که رنگ آزادی پیدا کرده‌اند و به شکل انگل‌های آزادی ادامه می‌دهند.

تمامی این‌ها ناشی از ذهنیت پدرسالاری است که برای کسب قدرت کور و تمامیت‌خواهانه‌اش، مدام در حال خرج‌تراشی و ولخرجی است. روشنفکر کلانشهری باید در مواجهه با این شش بحران ناشی از پدرسالاری و برای دفاع از ذهنیتی که هنوز عقل سلیم شعله ورش را از دست نداده، وضعیت جدلی به خود بگیرد؛ جدالی ناهمتراز در جامعهٔ عملیات روانی که تمام جوانب زندگی ما را تحت تأثیر خودش قرار داده است.

 در این جدل، او باید متنی تولید کند؛ متنی که از رنج زاده شده ولی شفابخش است و رنج خوانندگانش را کم می‌کند و از نظر روانی آن‌ها را متکی به خود، به فضایی امن می‌برد. از طرفی، کار روشنفکر و هنرمند کلانشهری، به کار بستن این تریاق برای افروختن آتش ذهن است، طوری که امواج ایدئولوژیک را بتاراند. متن ترکیبی، یک مداوای همه‌جانبه و آینده‌نگر است.

 اما این پادزهر به شدت استعداد تبدیل شدن به زهری ایدئولوژی‌زده را هم دارد. یعنی به چیزی که بنا است ضد آن باشد. متن‌های بسته، با ریخت‌های صلب و صورت‌بنیان چنین افیون‌هایی می‌سازند. در این جدل ناهمتراز فرهنگی و ایدئولوژیک جامعه عملیات روانی امروز، هر متن (هر text دارای context) دارای شکل خاصی از خاصیت درمانی است. کار روشنفکر و هنرمند کلانشهری، به کار بستن این تریاق برای افروختن آتش ذهن است، طوری که امواج ایدئولوژیک را بتاراند. اما این پادزهر به شدت استعداد تبدیل شدن به زهری ایدئولوژی‌زده را هم دارد. یعنی به چیزی که بنا است ضد آن باشد. متن‌های بسته، با ریخت‌های صلب و صورت‌بنیان چنین افیون‌هایی می‌سازند.

درمقابل چنین زهری، ما متن ترکیبی را پیشنهاد می‌کنیم که زادهٔ ذهن کلانشهری است.

متن ترکیبی متنی است که:

۱. در نظام اشراف‌سالاری نشانه‌ها و تجلی‌های ایدئولوژیک و فریبایشان مداخله‌ای رمزگشا و سم‌زدا داشته باشد.

۲. حداکثر استفاده را از ظرفیت نهفته در نظریه‌های معناشناسی و سبک‌شناختی برای حل مسائل متن انجام دهد و آن را جایگزین امکانات ایدئولوژیک هنر صورت‌بنیان کند.

۳. در مواجهه با اعوجاجات اجتماعی، مثل تفکیک جنسیتی یا تبعیض‌های ناشی از تفاوت سلسله مراتبی در سبک ولخرجی و تجملات و، انشقاق‌های نسلی ناشی از پدرسالاری و برهم خوردن تعادل در جمعیت‌های طبقاتی، کنش خلاق و رهایی بخشی داشته باشد.

۴. آزمایشگاهی باشد برای داوری نیروهای تاریخی که با کنترل وضع موجود بر رنج ناشی از استعمار ذهنی سلطه‌گران می‌افزایند. در این آزمایشگاه، متن ترکیبی، داوری می‌کند به بخشودن، تلافی‌جویی و یا انتقام گرفتن از این عاملان.

۵. معنای واژهٔ «میراث فکری و منابع الهام» را بسط می‌دهد تا بستری ایجاد کند برای نوسازی “روش” در تفکر روشنفکر فارسی زبان؛

۶. مؤلف کلانشهری جهانی مستقل می‌سازد تا مدلول نشانه‌ها را مجدداً برایشان در ساختی غیرایدئولوژیک، از نو بارگذاری کند، آن هم در جهتی که به حذف همه تبعیض‌های جنسیتی میان زن و مرد و بقیه، و سلسله‌مراتب وجودی میان انسان و طبیعت کمک کند.

متنی که دست کم سه تای این اصول را در خودش داشته باشد، متن ترکیبیِ «کلانشهری» نامیده می‌شود و ما آن را نزدیک‌ترین محصول فکری به روش ذهن کلانشهری که چتر محافظ ما در این عصر آخرالزمان می‌دانیم که حاصل از تفکر آرمانشهری روشنفکران صدسال اول مدرنیتهٔ ایرانی است. چنین متنی در مقابل «متن صورت‌بنیان» و به طور کلی هنر صورت‌بنیان قرار می‌گیرد که حاصل کارخانه و کارگاه‌های ایدئولوژیک هستند. درحالی که متن ترکیبی حاصل آتش درون هنرمند است.

محتوای زهرآلود «متن صورت‌بنیان» در رابطه با قدرت حکم میانجی بین مخاطب و دستگاه ایدئولوژی رسمی را دارد و هدف این میانجی‌گری به چنگ آوردن روان سیاسی افراد است تا با حداقل کردن تغییر در وضع موجود منافع رادیوی سلطه جهانی‌سازی را حراست کند.

برنامه متن ترکیبی و دستور کار هنرمندی که اقدام به تولید متن ترکیبی کلانشهری می‌کند، برهم زدن این میانجی‌گری‌های نخ‌نما است. در عین حال، متن ترکیبی به دنبال گشودن افق معناشناختی جای حوضچه‌های پرورش‌گاهی نشانه‌بازی هنرصورت‌بنیان است.

در چشم انداز آخرالزمانی امروز، این حوضچه‌ها بیش از هرچیزی میدانچه‌ای مرطوب جذب مارهای سمی برای شکار عوامل غرق در این حوضچه‌ها هستند. حوضچه‌هایی که در کمترین زمان به لجن کشیده می‌شوند و میعادی دوباره در لجن را رقم می‌زنند. آفرینش متن ترکیبی هرچند بسیار دشوار اما پشت کردن به این لجن‌زار است تا نابهنگام در تاریکی شعله‌ای روشن کننده را آتش کنیم.

مجادله ناهمتراز در بازار صنعت فرهنگ بر سر سلایق بالا گرفته و ما در چنین کارزاری، سلیقه‌ای را پرورش می‌دهیم که متن ترکیبی، بیرون آمده از یک ذهن کلانشهری را می‌پسندد -متنی که سم‌زدای تخیل آزاد و استحکام‌بخشِ درونی شخصیت دارای عقل سلیم و قوتِ ایمان درونی است و کنش خلاق و تجربی را در بالای لیست قرار می‌دهد- تا به این شکل بتوانیم جامعه را زیر چتر تفکر کلانشهری از تشعشعات آخرالزمانی واپسین بازدم‌های عمیق طاعون نئولیبرالیسم در امان نگه داریم. بر ما آشکار و عیان است که «جامعه باز» و «دشمنانش» از یک جا خط می‌گیرند. متن ترکیبی خراشی گداخته می‌کشد روی این تصویر سراسرنمای در حال پوسیدن، طوری که به فروریختن دیوار نئولیبرالیسم سرعت بخشد.

در این سرزمین هنر از برای هزارهٔ نو، سوژه‌ای که ما آن را به عنوان هنرمند، شاعر، روشنفکر و نویسنده در مقابل سوژهٔ وازدهٔ هنر صورت‌بنیان با بنیادهای نخ‌نما و پوسیده‌اش قرار می‌دهیم، یک منِ همیشه هوشیار است که هرگز نشئه نبوده و نخواهد خوابید: مؤلف کلانشهری در عین توجه به اصولی که در این بیانیه آمده، ذهنش یک جولان بیست و چهارساعته دارد برای کشف افق‌هایی فراتر از رئالیسم کاپیتالیستی.

جدای از این، از آنجا که سوژهٔ وازدهٔ سرمایه‌داری متأخر، که مثل انگلی به هنر صورت‌بنیان چسبیده است، از ضعف شدید فردیت هم رنج می‌برد- درست عکس شعارهای همیشگی‌اش درباره فردگرایی و شخصی بودن همه چیزش- پس شایسته است که تا ما، کمی درس فردیت هم به او بدهیم. فردیتی که نیروی درونی‌اش، موتور پیش برندهٔ قدرت عشق، تا گشودن مرزهای هستی جمعی ما است.

چرا؟ تا این عناصر وازدهٔ ولو در کلانشهر کمی شهود پیدا کنند.

برای رسیدن به چنین نقطه‌ای ما بر چشم‌اندازی کلانشهری از ادیبانه نوشتن، وردگونه خلق کردن و روش‌های دگرسان تفکر تاکید می‌کنیم: یک کلان‌نگری در جهتِ عظمت تاریخ اجتماعی ایران. این با مکانیزمِ کنش خلاق در ذهنیت کلانشهری ممکن می‌شود، که در یک توضیح بسیار ساده شده، مکانیزمی مشابه بومرنگ دارد: از جایی درون مؤلف شروع می‌شود و خودش را به دورترین نقطهٔ ممکن می‌رساند؛ سپس به درون مؤلف، جایی که قلب اوست، بازمی‌گردد. چنین روشی در تولید متن، سازنده متن ترکیبی است که به کشفِ افق‌های تازه منجر می‌شود.

در این مسیر، نویسنده و مؤلف کلانشهری با سه شیطان بزرگ و بسیاری شیاطین کوچک روبه‌رو است که همیشه در کمین‌اند. اولین و بزرگترین شیطان، ناشران بزرگ و دستگاه روابط عمومی آن‌ها مثل بررس و کارشناس و کارمندشان است. دومین شیطان بزرگ رسانه‌های بزرگ و نسل جدید رسانه‌های اینترنتی هستند که به محل جولان ناداستان‌نویسان و شبهه روشنفکران تبدیل شده‌اند. اینجا منظور محروم کردن خودمان از شبکه‌های اجتماعی نیست، بلکه غرق نشدن در آن‌ها و قرار نگرفتن در دسته‌های زنبوری مجازی، یعنی لشکر لایک‌زن‌ها و کامنت‌گزاران، این تولید کننده‌های پسماندِ داده‌های بی‌ارزش در فضای مجازی است. از طرف دیگر، تبلیغات صفحات مجازی به هیچ عنوان مهر تاییدی بر اعتبار یک شخص نیست، بلکه تاییدی است بر سهم‌خواهی بیشتر او. سومین شیطان در کلانشهر، افیون روشنفکران آرمانشهری است که باعث می‌شود خودشان را با گوروی جمعیت بودن اشتباه بگیرند و فکر کنند که نقش تبلیغی دارند. چون روشنفکر افیون زده دراصل، وازده‌ای است که می‌خواهد شکست درونی خودش را با آویزان شدن از یک مشت ایدهٔ اتوپیکِ آرمانشهری و جدیداً دیستوپیکِ آخرالزمانی، درباره آزادی، هنر، جامعه و … میان همه مانند یک گوروی قلابی تقسیم کند. شیاطین کوچک هم کسانی هستند که اطراف این سه شیطان بزرگ در گردش‌اند و ما آن‌ها را «کارمندان ادبی فرهنگی‌کار» می‌نامیم.

مؤلف کلانشهری به ایدهٔ درون‌ماندگاری اعتقاد و اعتماد دارد. او حتی مواجهه با این شیطان‌ها و کسان در خدمتشان را از پس هالهٔ درون‌ماندگاری‌اش می‌بیند، همانطور که دانته به مراقبت ویرژیل به دیدار شیطان رفت و دست پر برگشت.

در انکارِ این شیاطین، روشنفکر کلانشهری به دنبال کنش خلاقی است که جنبه‌ای انتقادی و مازادی سیاسی دارد ولی هیچگونه رویکرد تعلیمی یا تبلیغی در برخورد با مخاطبانش ندارد. او چندسونگر است، و تفکر چندسونگره (heterology) را جایگزین تفکر تک‌ساحتی نظریه (theory) کرده و مدام در حال کار روی محصولات فکری‌اش است. او مدت‌ها است لباس دلقکیِ روشنفکری را که سعی می‌کند با نصیحت کردن دیگران و بلغور کردن جملات فیلسوف‌های فرانسوی و ارجاع به سینمای لارس‌فن‌تریه برای خودش سرمایه فرهنگی جمع کند و با آن صندلی کارمندی جایی را به چنگ آورد تا با آن قسط‌هایش را بپردازد، از تن درآورده. روشنفکر کلانشهری در کنش خلاقش، مانند روشنفکران جناحیِ کارمند مسلک نیست که همیشه گوش به فرمانِ «استاد» و «مهرهٔ بالادست» شان هستند. او عصیانگر است و به اصول خود و شرافت فردی‌اش پایبند است. برای توضیح بهتر این، ذهنیت کلانشهری به شما می‌گوید: تی‌شرتت‌دوزار بیارزد اما فکرت میلیونی:

ما اعتبار را به اصالت فکر، موقرانگی ریختِ متن و عصیان ایده درونی می‌دهیم. یک متن کلانشهری به هرحال، یک اثر نویسنده محور است تا مخاطب‌گرا و تمام این‌ها برای رسیدن به سه هدف غایی است:

۱. جا انداختن این ایده که تولیدکنندگان فکر، مفهوم‌سازان و مؤلفین معنا در یک جامعه، مولف‌های پیشروی آن جامعه هستند.

۲. محافظت از روان سیاسی مؤلف کلانشهری به مثابه سوژه‌ای که در کار طراحی آینده است.

۳. بیرون راندن و بی اثر کردن عاملان شیاطین بزرگ در میدان‌هایی که مؤلف کلانشهری در آن وارد کنش خلاق شده است.

برای رسیدن به این اهداف، مؤلف کلانشهری از سیاست‌های زیر برای پیشبرد اهدافش پیروی می‌کند:

۱. واگذارکردن میدان‌های رسانه‌های مبتذل که کارشان پر کردن صفحات اینترنتی از پسماند داده‌های بی‌ارزش است. مؤلف کلانشهری انرژی‌اش را در این شبکه‌های پسماند، به هدر نمی‌دهد. او در مقابل نسخهٔ جدید صنعت فرهنگ که شبکه‌های پسماند گستردهٔ داده و اطلاعات را در شبکه‌های مجازی ایجاد کرده‌اند، می‌ایستد و در دیدگاهش آرامش به سرعت، خودبسندگی به خودنمایی و مقتصد بودن به ولخرجی ارجح است.

۲. سرپیچی خلاق از افسردگی جمعی که سازنده بیماری دوقطبی در جامعه روان‌فرسوده است.  ذهنیت کلانشهری، در مقابل نشانه‌های سرکوب و سرخوردگی با بینشی خردورز شعلهٔ درونش را روشن نگه می‌دارد.

۳. سیاست درون‌ماندگاری سپر محافظ عقل سلیم ذهن کلانشهری در برابر امواج مهاجم دوقطبی در جامعه عملیات روانی است. یک تنِ کلانشهری نه از یک برونگرایی هیجان‌زده رنج می‌برد و نه از یک درون‌گرایی افیون‌زده.

۴. درجامعه عاشق رسوایی مؤلف کلانشهری سیاست صداقت را پیش می‌گیرد. اصول اخلاقی ما، سیاست شفافیت اخلاقی است.

۵. مؤلف کلانشهری در برخورد با نیروهای متخاصمی که به دنبال حذف او هستند، به جای ایدهٔ رقابت در بازار، سیاست مواجهه را در پیش می‌گیرد.

بنابراین تفکر کلانشهری در برخورد با تمامی نیروهای سلطه و طرفداران وضع موجود می‌تواند کشتی نوحی باشد که در سیل بی‌پایان امواج ماهواره‌ای ایدئولوژی نظام جهانی سلطه، به راهش ادامه دهد.

 مباحثه تا آخرین دم حیات، تا پای مرگ ادامه دارد.