اصول فلسفه حق: بندهای ۲۳ و ۲۴زمانِ خوانش 2 دقیقه

مترجم حمید مصیبی

بند ۲۳

تنها در این آزادی است که اراده، به‌طور کامل، با خود است، چرا که آن [اراده] به غیر از خود، معطوف به هیچ چیز دیگری نیست، و بنابراین هر رابطه‌ای که حاکی از وابستگی به چیزِ دیگری غیر از خود باشد، منحل شده است. – آن اراده، صادق و حقیقی است، و یا به عبارت دیگر، مصداق و حقیقتِ [اراده] است، چرا که تعیّن [و تقدیرِ] اراده در این است که در موجودیتِ خود – یعنی، به‌منزله چیزی که در تقابل با خودِ اراده قرار دارد – همان چیزی باشد که بنا به مفهوم، آن است؛ یعنی، مفهومِ محض خود را به‌منزله غایت و واقعیتِ خود شهود می‌کند.

بند ۲۴

این [اراده] عمومی است، چرا که هر محدودیت و تفرّدِ مشخّصی درون آن حفظ و رفع شده‌ است. چرا که این‌ها [یعنی، محدودیت‌ها و تفردِ مشخص] صرفاً ریشه در غیریتِ میانِ مفهوم و مقصود [gegenstand] یا محتوای آن دارند، یا به عبارت دیگر، در غیریتِ میانِ وجود لنفسه و ذهنیِ اراده و وجود فی‌نفسهِ آن، و یا میان تفرّدِ طارِد و مصمّمِ اراده و عمومیتِ آن.

یادداشت هگل:

در منطق، تعیّناتِ گوناگونِ «عمومیت» ارائه شده‌اند[۱] (به دایره‌المعارف علوم فلسفی، بندهای ۱۱۸ تا ۱۲۶ بنگرید). اولین برداشتی که قوه خیال از اصطلاحِ «عمومیت» دارد، عمومیتی انتزاعی و خارجی است؛ اما آن عمومیتی که به‌نحو فی‌نفسهِ لنفسه وجود دارد (یعنی همین عمومیتی که خود را در این‌جا [این کتاب] معیّن ساخته است) نه عمومیتی است که از طریقِ تأمّل به دست می‌آید (یعنی، اشتراک یا تمامیت) و نه عمومیتِ انتزاعی که خارج از و در تقابل با امر متفرّد می‌ایستد (یعنی، این‌همانیِ انتزاعیِ فهم). عمومیتِ فوق‌الذکر در درونِ خود انضمامی است و متعاقباً از وجود لنفسه برخوردار است. این عمومیت جوهر، جنسِ درون‌ماندگار و مثالِ درون‌ماندگار خودآگاهی است؛ این مفهومِ ارادهِ آزاد است که در مقام امرِ عمومی، با رفتن به ورای خود و چنگ‌انداختن بر متعلَّق و مقصودش و با از‌سرگذراندن تعین‌اش، در این تعین با خود این‌همان می‌شود. امر عمومی که از وجودِ فی‌نفسهِ لنفسه برخوردار است، به‌طور کلی، چیزی است که معقول نامیده می‌شود، و آن را تنها می‌توان به این شیوهِ نظری درک کرد.

 

[1] می‌توان چنین ترجمه کرد: در منطق، تعینات گوناگونی که عمومیت به خود می‌گیرد، از پی یک‌دیگر می‌آیند.