بیونگ چول هان
مترجم آراز بارسقیان
ویروس کرونا آزمایشی برای نظامها است. به نظر میرسد آسیا کنترل بهتری بر این بیماری فراگیر نسبت به اروپا دارد. تعداد معدودی در هنگکنگ، تایوان و سنگاپور به این بیماری مبتلا شدهاند. در تایوان ۱۰۸ مورد و در هنگکنگ ۱۹۳ مورد. از طرف دیگر در آلمان بعد از مدتی کوتاه شاهد ۱۴۴۸۱ مورد تایید شدهایم. این آمار تا تاریخ ۱۹ مارس ۲۰۲۰ است. کرهٔ جنوبی هم تا این لحظه از پیکِ خود گذشته، درست به مانند ژاپن. حتی چین که مبدأ شیوع این بیماری فراگیر بوده توانسته آن را به شکلی مناسب تحت کنترل در آورد. نه تایوان، نه کره کسی را از رفتن به بیرون از خانه منع نکردند و مغازه و رستورانی را هم تعطیل نکردند. از طرفی خروج آسیاییها از اروپا شروع شده. چینیها و کرههای دارند به کشورهایشان برمیگردند به خاطر اینکه آنجا احساس امنیت میکنند. هزینهٔ پروازها چند برابر شده است. بلیتهای چین و کره دیگر حتی قابل خرید نیستند.
اروپا ناتوان است. تعداد مردم بیمار به صورت تصاعدی دارد افزایش پیدا میکند. به نظر میرسد اروپا نمیتواند این بیماری فراگیر را کنترل کند. صدها نفر هر روز در ایتالیا جان خود را از دست میدهند. آنها ماسکهای تنفس را از بیماران مسنتر جدا میکنند تا به جوانها کمک کنند. از طرفی هم شاهد مبالغهکردنهای بیفایدهای هستیم. بستن مرزها نوعی اظهار ناامیدانهای برای داشتن خودمختاری است. ما حس میکنیم به عصر خودمختاری برگشتهایم. زمانی که خودمختارها بودند که اعلام شرایط قرمز میکردند. افرادِ خودمختار مرزها را میبستند. ولی این تصویری تهی از خودمختاری هست که بدرد هیچی نمیخورد. در محدودهٔ اروپا عوض بستن دیوانهوار مرزها بهتر است همکاری نزدیکی صورت بگیرد. در این بین اروپا حکم عدم ورود خارجیها را داد: این یک کنش کاملاً پوچ است چرا که دقیقاً هیچکس نمیخواهد به اروپا ورود کند. در بهترین شرایط عاقلانهتر است که مانع از خروج اروپاییها شد تا جهان را از شر آنها در امان داشت. چرا که اروپا در حال حاضر منطقهٔ اصلی این بیماری فراگیر است.
مزایای آسیا
در مقایسه به اروپا نظام آسیا چه مزایایی میتواند ارائه دهد که در مقابله با این بیماری کارا باشد؟ دولتهایی آسیایی همچون ژاپن، کره، چی، هنگ کنگ، تایوان یا سنگاپور ذهنیت اقتدارگرایانهای دارند، این هم بنا بر سنت فرهنگیشان (کنفسیوسگرایی) است. نارضایتی بین آدمها کمتر است و از اروپاییها فرمانبرتر هستند. در ضمن بیشتر از دیگران به دولتشان اعتماد دارند. و نه تنها در چین، بلکه در کره یا ژاپن زندگی روزمره بسیار منظمتر از اروپا است. فرای آن، برای مواجه با ویروس آسیاییها حساب زیادی روی نظارتِ دیجیتال باز کردهاند. آنها گمان میکنند کلانداده ـ Big Data ـ قدرت بلقوهٔ زیادی برای شکست این بیماری دارد. میشود گفت که در آسیا نه تنها ویروسشناسهها و متخصصهای بیماریهای واگیردار به جنگ این نوع بیماریها میروند بلکه دانشمندان کامپیوتر و متخصصهای کلانداده هم در این نبرد شرکت میکنند. الگو تغییر کرده ولی اروپا از این تغییر بیخبر است. مدعیان نظارت دیجیتال حالا ادعا میکنند که کلانداده، جان آدمها را نجات داد.
آگاهی انتقادی و مهمی که نسبت به نظارت دیجیتالی وجود دارد، عملاً در آسیا وجود ندارد. آنجا هیچ صحبتی از محافظت از داده نیست، حتی در دولتهای لیبرالی همچون ژاپن و کره. هیچکس از جنون مسئولان برای جمعکردن داده، عصبانی نیست. در عین حال چین یک نظام اعتباری اجتماعی را معرفی کرده است که برای اروپاییها غیرقابل تصور است؛ نظامی که اجازه میدهد ارزیابی کامل یا در واقع برآورد شهروندانشان را انجام دهند. هر شهروند میبایست نسبت به شرایط اجتماعیای که دارد ارزیابی شود. در چین هیچ ساعتی از زندگی روزمره نیست که شما تحت نظر نباشید. هر کلیک، هر خرید، هر ارتباط، هر فعالیت در شبکهٔ اجتماعی، تحت نظارت است. آنهایی که از خط قرمز عبور میکنند، یعنی کسانی که با منتقدان نظام همراه میشوند یا کسانی که کامنتهای انتقادی پای شبکههای اجتماعی میگذارند، امتیاز از دست میدهند. آن وقت است که زندگی میتواند خطرناک شود. برعکس آنهایی که غذاهای سالم به صورت آنلاین خرید میکنند یا روزنامههایی طرفدار نظام را میخوانند امتیاز مثبت میگیرند. کسانی که امتیازهای کافی میگیرند میتوانند ویزای ارزان برای سفر تهیه کنند یا کارت اعتباریشان مزایای بیشتری داشته باشد. در مقابل کسی که امتیازش از حدی کمتر شود، کارش را از دست میدهد. در چین این نظارت اجتماعی ممکن است؛ چون بین خدمات دهندگان اینترنت و تلفنهای همراه مبادلهٔ بیقیدِ داده برقرار است. عملاً هیچ محافظتی از داده نمیشود. اصطلاح «سپهر خصوصی» در لغتنامهٔ چینیها جایی ندارد.
۲۰۰ میلیون دوربین ناظر در چین وجود دارد، بسیاری از آنها از تکنیک سطح بالایی برای تشخیص چهره استفاده میکنند. آنها حتی خالهای صورت را تشخیص میدهند. ممکن نیست از دوربینهای نظارتی فرار کنید. این دوربینها مجهز به هوش مصنوعیای هستند که میتواند هر شهروندی که وارد فضای عمومی، مغازه، خیابان، ایستگاه و فرودگاه میشود را نظارت و ارزیابی کند.
تمام شالودهٔ نظارت دیجیتال حالا نشان میدهد در مهار این بیماری بسیار کارا بوده است. وقتی کسی ایستگاهی در پکن را ترک میکند، به صورت خودکار توسط دوربینی رصد میشود و دمای بدنش ارزیابی میشود. اگر دما نگران کننده بود برای تمام آدمهایی که در آن واگن بودهاند یک اطلاعیهٔ کوتاه/نوتیفیکیشن در گوشی تلفنشان فرستاده میشود. جای تعجب نیست که نظام میداند کی کجای واگن نشسته بوده است. شبکههای اجتماعی میگویند دِرِونها/پهبادها برای قرنطینه استفاده شدهاند. اگر کسی به صورت مخفیانه از قرنطینه بیرون بیاید، پهبادی به طرفش حرکت میکند و دستور میدهند به خانه برگردد. از کجا معلوم حتی برای فرد یک قبض جریمه هم صادر نکند و نندازد جلوی پایش؟ وضعیتی که برای اروپاییها یک ویرانشهر/دیستوپیا است، ولی از طرفی به نظر میرسد در چین هیچ مقاومتی در مقابلش نیست.
نه در چین یا هر دولت آسیایی دیگری همچون کرهٔ جنوبی، هنگکنگ، سنگاپور، تایوان یا ژاپن هیچ آگاهی انتقادیای نسبت به نظارت دیجیتالی یا کلانداده نیست. دیجیتالسازیِ مستقیم آنها را از خودبیخود کرده است. این نسبتی با علل فرهنگی هم دارد. نظام اشتراکی در آسیا غالب است. هیچ تاکیدی بر فردگرایی وجود ندارد. فردگرایی معادل خودخواهی نیست، خودخواهیای که اتفاقاً در آسیا بسیار متداول است.
کلانداده به نظر در جدال با ویروس کاراتر از بستن پوچِ مرزها در اروپا است. هر چند به خاطر وجود بحث محافظت از داده، نبرد دیجیتالی با ویروس در آسیا، در اروپا غیرممکن است. خدمات دهندگان اینترنت و موبایل چینی دادههای حساس مشتریان خود را با نهادهای امنیتی و وزارت بهداشت به اشتراک میگذارند. به خاطر همین دولت میداند کجا هستم، با کی هستم، چه میکنم، دنبال چه هستم، به چی فکر میکنم، چی میخورم، چی میخرم، کجا میروم. در آینده شاید ممکن شود دولت دما، وزن، قند خون و الخ را تحت نظارت خود قرار دهد. زیستسیاستِ دیجیتال که با روانسیاست دیجیتال همراه شده به شکلی فعال مردم را کنترل میکند.
صدها تیم تحقیق دیجیتالی در ووهان شکل گرفتهاند تا به دنبال افرادی باشند که بالقوه بیمار هستند؛ این تحقیقات فقط براساس دادههای فنی صورت میگیرد. این تحلیل براساس کلانداده باعث میشود ببیند کی بالقوه بیمار است و در نتیجه باید قرنطینه شود. در ضمن تا جایی که به این بیماری مربوط میشود، آینده در دیجیتالیزه شده است. از منظر این بیماری، احتمالاً ما میبایست حتی خودمختاری دولتها را هم از نو تعریف کنیم. خودمختار آنی است که داده دارد. وقتی اروپا خواهان شرایط اضطراری یا بستن مرزها میشود، همچنان دارد با مُدلهای کهنهٔ خودمختاری دستوپنجه نرم میکند.
نه فقط در چین، بلکه در سایر کشورهای آسیایی این نظارت دیجیتال مدام برای مهار این بیماری استفاده میشود. در تایوان، دولت به صورت همزمان برای تمام شهروندان پیامکهایی میفرستد تا ببیند آدمهایی که با بیماران ارتباط داشتهاند کجا هستند یا گزارشهایی دربارهٔ اینکه آدمهای بیمار در کدام مکان و ساختمان هستند ارائه دهد. در همین مراحل ابتدای تایوان از ارتباط چند دادهٔ مختلف استفاده کرد تا آدمهایی که بلقوه بیمار هستند را براساس سفرهایی که داشتهاند شناسایی کند. در کره هر کسی که به ساختمانی نزدیک شود که فردی بیماری در آن است، از طریق «اَپِ کورونا» اخطار دریافت میکند. تمام نقاطی که بیماری در آن وجود دارد در برنامه ثبت شده. اصلاً ملاحظهای برای محافظت از داده و سپهر خصوصی در این زمینه لحاظ نمیشود. دوربینهای ناظر در هر طبقه نصب شدهاند، در هر دفتر کار یا هر مغازهای که در کره وجود دارد. عملاً غیرممکن است در فضای عمومی راه بروید بدون اینکه توسط دوربین ناظر فیلمی از شما برداشته نشود. با دادههای تلفن همراه و فیلمهای ویدیویی میتوانند یک پروندهٔ کامل دربارهٔ حرکتِ فرد ناقل بسازید. حرکت تمام کسانی که ناقل هستند منتشر میشود. این طوری حتی شاید روابط عاشقانهٔ مخفی آدمها هم لو برود. در دفاتر دولتی وزارت بهداشت کره، آدمهایی هستند به نام «تِرَکر/رَد زَن» که شبانه روز کاری جز این ندارند که به فیلمهای ویدیوهای ضبط شده نگاه کنند تا این طوری پروندهٔ حرکت افراد ناقل را کامل کنند و آنهایی که باهاشان رابطه داشتهاند را پیدا کنند.
یک تفاوت چشمگیر بین کشورهای آسیایی و اروپایی بحث ماسکهای محافظ است. در کره کسی نیست که بدون وجود ماسکی که توانایی فیلتر کردن ویروس را دارد راه برود. اینها ماسکهای مخصوص جراحی نیستند، بلکه ماسکهای محافظ خاصی هستند که فیلتر دارند، دکترها هم از آنها برای درمان بیماران استفاده میکنند. در چند هفتهٔ گذشته، اولویت اصلی کره این بود تا این ماسکها را به مردمش برساند. صفهای طولانی در مقابل داروخانهها شکل گرفت. معیار تعیین ارزش سیاستمدارانشان این شد که با چه سرعتی میتوانند تمام جمعیت را ماسکدار کنند. دستگاههای تازهای به سرعت درست شد تا این ماسکها را تولید کنند. در این لحظه به نظر میرسد که عرضهٔ آنها بدون مشکل است. حتی برنامهای وجود دارد که اطلاع میدهد داروخانهٔ نزدیک شما که هنوز ماسک دارد کجاست. باور دارم ماسکهای محافظ که برای تمامی مردم آسیا عرضه شده، یکی از ابزار مهم برای مهار بیماری بوده است.
ماسکهای ضدِویروس کرهای حتی در محل کار هم استفاده میشود. حتی سیاستمداران هم وقتی در انظار ظاهر میشوند ماسک دارند. رئیس جمهور کره از همین روش استفاده میکند تا الگو باشد، حتی در کنفرانسهای خبری هم چنین است. در کره اگر ماسک نزنی رنگت را سبز میکنند. برعکس در اروپا معمولاً گفته میشود این ماسکها فایده ندارد که چرند محض است. اگر این طور است چرا دکترها ماسکهای محافظ میزنند؟ اما شما باید ماسک خود را زود به زود عوض کنید چون وقتی خیس میشوند کارکرد فیلتر خود را از دست میدهند. هر چند کرهایها یک ماسک مخصوص ویروس کورونا ساختهاند که از فیلترهای نانو استفاده میکند و قابلیت شستشو دارد. گفته میشود این ماسک میتواند برای یک ماه قابل استفاده باشد. در واقع این راهکاری بسیار خوب است تا وقتی هنوز دارو یا واکسن این ویروس آماده نشده. در اروپا برعکس دکترها حتی لازم است تا روسیه بروند و از آنجا ماسک بیاورند. امانوئل مَکرون دستور داده ماسک برای نیروهای پزشک توزیع نشود. چیزی که به آنها میرسد یک ماسک بدون فیلتر است با این گواه که برای مقابله با ویروس کارا است؛ اما این حرف دروغی بیش نیست. اروپا رو به زوال است. فایدهٔ بستن مغازهها و رستورانها چیست اگر مردم همچنان در مترو یا اتوبوسها در طول ساعت شلوغ روز جمع شوند؟ آنجا چطور باید فاصله لازم را رعایت کرد؟ حتی در سوپرمارکتها هم این قضیه تقریباً محال است. در چنین موقعیتی ماسک محافظ میتواند واقعاً جان آدمها را نجات دهد. شاهد ایجاد یک جامعهای هستیم که دو طبقه بیشتر ندارد. هر کسی که ماشین دارد ریسک کمتری میبَرَد. حتی ماسکهای عادی هم میتواند خوب باشد اگر فردِ مبتلا بزند، چون باعث میشود ویروس از دهانش به بیرون پرت نشود.
در کشورهای اروپایی تقریباً هیچکس ماسک نمیزند. کسانی هستند که ماسک میزنند ولی آنها آسیایی هستند. هموطنهای من که در اروپا زندگی میکنند معترضند که وقتی ماسک به صورت دارند نگاههای عجیب دریافت میکنند. در پس این قضیه یک تفاوت فرهنگی وجود دارد. در اروپا فردگرایی متداولی وجود دارد که باعث میشود با رسمِ چهرهٔ بدون پوشش مواجه باشیم. تنها جنایتکاران ماسک به صورت میزنند ولی الان با دیدن تصاویری از کره به قدری نسبت به تماشای چهرههای ماسک زده عادت کردهام که تماشای چهرهٔ بدون ماسکِ همشهریان اروپاییام برایم شرمآور شده. من خودم دوست دارم ماسک بزنم ولی اینجا ماسک پیدا نمیشود.
در گذشته تولید ماسک به مانند بسیاری از تولیدات دیگر به چین سپرده شد. به خاطر همین امروز در اروپا ماسک پیدا نمیشود. حتی دولتهای آسیایی سعی دارند جمعیت خود را با ماسکهای محافظ در امان دارند. در چین هم که با کمبود ماسک روبهرو شدند، مجبور شدند دوباره کارخانهها را تجهیز کنند تا ماسک تولید کنند. در اروپا حتی نیروی پزشکی از آن محروم هستند. تا وقتی که مردم به این ادامه دهند که در اتوبوسها و متروها دور هم جمع شوند برای اینکه بخواهند بدون ماسک محافظ سر کار بروند، اجازهٔ بیرون نرفتن از خانه خیلی فایدهای ندارد. چطور میتوانم در ساعت شلوغی روز فاصلهٔ مناسب را در مترو و اتوبوس رعایت کنم؟ و یکی از آموزههای این بیماری فراگیر این است که بدانیم لازم است تولید برخی از محصولات را به اروپا برگردانیم، محصولاتی به مانند ماسکهای محافظ یا محصولات دارویی و درمانی.
علارغم تمام خطرات، خطراتی که نماید آنها را دست کم بگیریم، وحشتی که به صورت عنان گسیخته از این ویروس کورونا پخش شده، اغراق شده است. حتی در دورهٔ «آنفولانزای اسپانیایی» که بسیار از این ویروس کُشندهتر بود، چنین تاثیر ویرانگری بر اقتصاد نگذاشت. اصل این قضیه چیست؟ چرا دنیا چنین وحشت اغراقشدهای نسبت به این ویروس نشان میدهد؟ امانوئل مَکرون دارد از «جَنگ» حرف میزند و از دشمن نامرئیای میگوید که باید شکستش بدهیم. آیا اینجا شاهد بازگشت «دشمن» هستیم؟ «آنفولانزای اسپانیایی» در اوج جنگجهانی اول رخ داد. در آن زمان دشمن همه را احاطه کرده بود. هیچ کس آن بیماری فراگیر را به جنگ یا دشمن ربط نداد ولی امروز ما در یک جامعهٔ کاملاً متفاوت زندگی میکنیم.
ما مدتهاست بدون دشمن زندگی کردهایم. جنگ سرد مدتها پیش تمام شد. این اواخر به نظر میآید حتی تروریسم اسلامی هم از ما دور شده است. دقیقاً ده سال پیش بود که مقالهٔ جامعهٔ روانفرسوده را منتشر کردم و تزم این بود که ما در دورهای زندگی میکنیم که دارای الگویی ایمنی مبتنی بر منفی بودن قدرت دشمن اعتبارش را از دست داده است. در زمان جنگ سرد، جامعهای که خود را براساس شکل دشمن محور الگوبندی کرده بود، خصوصیاتش این بود: مرز و حصاربندی مشخصی داشت و اجازهٔ تسریع در کالاها و سرمایه نمیداد. جهانیسازی تمامی این آستانههای ایمن را درنوردید تا به سرمایه اختیار آزاد بدهد. حتی بیقیدوبند بودن و سهلانگاری فراگیر که امروزه بر تمامی میدانهای حیاتی بشر وجود دارد، کارشان حذف جنبهٔ منفی دشمن یا موجود ناشناس است. خطراتی که امروز به صورت نهفته وجود دارد، وجود جنبهٔ منفی دشمن نیست بلکه از افراط بیش از حد در امر مثبت میآید، امری که خود را در شمایل عملکردِ افراطی، تولید افراطی و ارتباطگیری افراطی نشان میدهد. منفی بودن دشمن هیچ جایگاهی در جامعهٔ به غایت آسانگیر ما ندارد. سرکوب/پَسراندن توسط دیگران جایش را به افسردگی داده، استثمار توسط دیگران جایش را به خوداستثمارگری داوطلبانه و خود بهینهسازی داده است. در جامعهٔ عملکرد، فرد در اکثر مواقع علیه خود میجنگد.
آستانههای ایمنی و بستن مرزها
خب در میانهٔ چنین جامعهای که تا این حد ایمنیاش به دست سرمایهداری جهانی تضعیف شده، یک ویروس ناگهان عمل میکند. مایِ وحشتزده سعی میکنیم دوباره آستانههای ایمنی خود را تقویت کنیم و مرزها را ببندیم. دشمن برگشته است. دیگر علیه خود نمیجنگیم بلکه علیه دشمنی نامرئی میجنگیم که از بیرون آمده است. هراس افراطی از نظر ویروس یک واکنش اجتماعی و حتی جهانی برای ایمنسازی در مقابل دشمنِ تازه است. واکنش دستگاه ایمنی اینجا بسیار خشن است چون مدتهاست در جامعهای زندگی کردهایم که دشمنی وجود نداشته، در جامعهٔ مثبت؛ حالا ویروسی از راه رسیده که با خود یک ترس دائمی را آورده است.
ولی دلیل دیگری هم برای این هراس گسترده وجود دارد که باز ربط پیدا میکند به دیجیتالیزه شدن. دیجیتالیزه شدن، واقعیت را حذف کرده. تجربهٔ واقعیت برای ما همانا مقاومتی است که از خود ارائه میدهد، مقاومتی که میتواند رنجآور هم باشد. دیجیتالیزه شدن، کل این فرهنگِ «لایک» کردن، کارش عبور از این وجه منفی مقاومت واقعیت است. در دوران پساواقعیتمدارِ اخبار فیک/جعلی و دیپفیکها، نسبت به واقعیت بیتفاوتیای ایجاد شده است. خب اینجا یک ویروس واقعی از راه رسیده، ویروسی که دیگر کامپیوتری نیست، ویروسی مهلک و آشوبگر. واقعیت ـ همان مقاومت ـ دوباره خود را در شکل یک دشمن ویروسی دارد نشان میدهد. واکنش هراسناکِ خشن و اغراق شده به این ویروس، به صورت شوکِ مواجه با واقعیت خود را نشان میدهد.
واکنش کوروناییِ بازارهای اقتصادی به این بیماری خود نوعی ابرازِ هراسی بود که از قبل در آنها به ارث گذاشته شده بود. بلوا و ایستِ وسیع در اقتصاد جهان باعث شکننده شدن آن است. علارغم نمودار بازار بورس که مدام رو به بالا میرود، سیاستهای پولی خطرناک بانکهای صادرکنندهٔ کارت اعتباری در این سالهای اخیر، از قبل هراس ایجاد کرده بود. در این مدت فقط منتظر انفجار آن بودیم. ویروس احتمالاً فقط آخرین قطره برای لبریز شدن لیوان بوده. آنچه از بازتابِ هراسِ بازارهای اقتصادی میشود دید ترس از ویروس نیست بلکه ترس از خود است. فروپاشی بدون این ویروس هم رخ میداد. شاید ویروس فقط مقدمهای برای فروپاشیای بزرگتر باشد.
ژیژک مدعی شده ویروس یک ضربهای مهلک به سرمایهداری خواهد زد و باعث خیزش کمونیسمی تلخ میشود. او حتی باور دارد ویروس میتواند رژیم چین را هم به زانو در آورد. ژیژک اشتباه میکند. هیچ کدام از اینها رخ نمیدهد. چین حالا میتواند دولت پلیسی دیجیتال خود را به عنوان مُدلی موفق در مهار بیماری بفروشد. چین قدرت نظام خود را حتی با غروری بیشتر به نمایش میگذارد و بعد از پایان این بیماری سرمایهداری قدرتمندتر از قبل به راهش میرود و توریستها هم همچنان به لگدمال کردن این کرهٔ خاکی ادامه میدهند. ویروس نمیتواند جایگزین خرد باشد. امکان این وجود دارد که دولتهای غربی خود را مجهز به دولت پلیسی دیجیتالِ سَبک چینی کنند. همان طوری که نایومی کلاین گفته است شوکی در اصل لحظهای خوشیمن است که باعث میشود، نظامی تازه برای دولت شکل بگیرد. بنای نئولیبرالیسم هم وقتی گذاشته شد که قبلش شوکهایی مشابه ایجاد شده بود. برای کره یا یونان این قضیه صدق میکند. امیدوارم بعد از شوکی که این ویروس داد رژیم پلیسی دیجیتالیِ مدل چینی به اروپا نیاید. اگر این قضیه رخ بدهد و ترس جورجو آگامبن به حقیقت بدل شود، وضعیت اضطراری تبدیل به وضعیت عادی میشود. بعد ویروس به موفقیتی میرسد که حتی تروریسم اسلامی نتوانست به آن برسد.
این ویروس سرمایهداری را شکست نمیدهد. آن انقلاب ویروسی که باید رخ نمیدهد. هیچ ویروسی نمیتواند انقلاب کند. ویروس ما را منزوی و منفردتر میکند. اصلاً باعث ایجاد احساسات مشترک بیشتر نمیشود. حتی باعث این میشود هر کسی بیشتر به فکر بقای خود باشد. همبستگی در حفظ فاصلههای مشترک، همبستگیای نیست که به ما اجازه بدهد رویای جامعهای عادلانهتر، صلحآمیزتر و متفاوتتر ببینیم. نمیتوانیم انقلاب را به عهدهٔ ویروس بگذاریم. بیاییم امیدوار باشیم که بعد از این ویروس یک انقلاب انسانی از راه برسد. این ما هستیم، ما مردمِ خردمند که میبایست از نو بیندیشیم و سرمایهداری مخرب را خیلی جدی مهار کنیم و در عین حال باید قدرتِ مانورِ مخرب و نامحدودمان را برای نجاتِ خود، نجات آبوهوا و سیارهٔ زیبایمان، به کار ببندیم.