دانیال حقیقی
نگاهی انتقادی و «اخلاقی» در خصوص وضعیت همه مایی که امروز اینجا در این قصر گرفتاریم
سروصداهای مزاحم را که دور کنم باید با پایان روایتمان شروع کنم. روزی میرسد که مدیرمیانی بالاخره، مانند شخصیت اصلی رمان تبر (نوشته دانلد ای. وستلیک) پس از قلعوقمع سایر همکاران و دوروبریها و همهکسانی که برای جایگاه او اپلیکیشن پر کردهاند به هدف غاییاش میرسد.
شاید اصلاً نیازی به گفتن هم نباشد که هدف غایی مدیرمیانی چیست. او به دنبال ساختن یک اسطوره خدشهناپذیر از خودش است. آن روز چندان دور نیست که او این اسطوره را بسازد اما به دلیل بیاستعدادی و ضعف در قوهٔ زیباشناسی، مدیرمیانی ناگزیر یک اسطوره کژ و کول و مقعر از خودش به جا خواهد گذاشت.
فاجعه اما اینجاست که حتی، باز هم عدهای از نویسندگان جوان دور این اسطورهٔ مقعر جمع میشوند و از عمق ژرف قوه زیباشناسی مدیرمیانی تمجید میکنند تا شاید، مدیرمیانی «درنهایت»، سهم کوچکی از کیک را هم به آنها بدهد غافل از اینکه مدیرمیانی خوش معاملهتر از این حرفهاست که اگر جز این بود ده/دوازده سال در مقام مدیرمیانی دوام نمیآورد:
او همهٔ کیک را میخواهد چون معتقد است «اثر خوب راه خودش را پیدا میکند.»
مدیرمیانی به طور کل جایگاه کسی است که حدفاصل بینِ صاحبان صنعت و سرمایه و کارمندان جزء قرار میگیرد و از این طریق سیاسیترین جایگاه یک سازمان را به خودش اختصاص میدهد. «جایگاه سیاسی» در ادبیات موضوع مدیریت و تحلیل سازمانی به نیرویی گفته میشود که در تقسیم قدرت در درون روابط یک سازمان نقشی کلیدی ایفا میکند و مثلاً میتواند شرایط کاری را برای سایرین ساده یا سخت گرداند یا موجبات ترقی یا تنزل دیگری را فراهم کند.
حدود یک دهه پیش، رفتهرفته جایگاه مدیرمیانی در روابط تولید صنعت فرهنگ جای خودش را باز کرد و چهرههایی، چه در حوزهٔ فرهنگ و چه در حوزهٔ ژورنالیسم و چه هنر و نوشتن، ظهور کردند. این افراد معمولاً از بین چهرههای جوانی انتخاب شدند که هم دستی بر آتش داشتند و هم علقههای اصلاحطلبانهٔ حزبی داشتند، و از طرفی هم، ریشههای سنتیشان پشتگرمیشان برای تداوم حضورشان در این جایگاه به شدت سیاسی به لحاظ سازمانی بود و مشخصاً پس از آنکه چموخم کار «مدیرمیانی بودن» را آموختند آرامآرام مأموریتهای سازمانیشان هم به ایشان محول شد تا ایدههای «آیِن رَند» رفتهرفته جنبه عملیاتی به خود بگیرند.
سوای همهٔ اینها، به شکل مرموزی، مدیرمیانی در عرصه فرهنگ میبایست چهار نقش را همزمان ایفا کند. اول، او باید در خط تولید کالا ـ فرهنگ نقش نظارتی خودش را ایفا کند و به لحاظ ایدئولوژیک پیچ و مهرههای عقیدتی و بار سیاسیِ کارها را تنظیم کند. دوم، باید نشان دهد خودش هم تولید کننده است و به قول معروف اهل بخیه است و به این شکل نشان دهد که صلاحیت و پروانه نظارتی لازم را داراست. سوم، او باید خارج از خط تولید، در مقام کارشناس و ارزیاب، کار ژورنالیستی هم بکند و باز هم با تأیید بیلان به دست آمده، هرچند سال یکبار پایه خودش را ارتقاء بدهد. چهارمین نقش مدیرمیانی، شبکهسازی علیه سایر رقبا است به شکلی که هیچ خط تولید دیگری نتواند رقیبی جدی برای تولیدات ایدئولوژیک مطبوع او باشد.
اما این همه کار و کار و کار برای چیست؟
آین رند، نویسنده آمریکاییِ طرفدارِ سرمایهداری، معتقد بود در یک نظام کاپیتالیستی ممتاز اقتصاد باید به کلی از دولت جدا شود. درست به همان دلایلی که باید دین از سیاست جدا شود. حالا بیایید از این دیدگاه، استفاده یا شاید هم سو استفاده کنیم و در شکلی معکوس، بگوییم به همان دلایلی که عدهای معتقدند دین و سیاست امکان جدایی از هم را ندارند، هنر و هنرمندان، نویسندگان و چهرههای روزنامهای و دانشگاهی هم نمیتوانند از انتخابات جدا شوند.
همه چیز از نظر مدیرمیانی در جهت کارزارهای انتخاباتی است و ایام انتخاباتیهٔ ایشان دوازده ماهه و همیشگی هم هست. آنها همه سال تعالیم آیینیِ انتخاباتیشان را ترک نمیکنند و همیشه در حال انجام اعمال انتخاباتی هستند. همین نکته نشان میدهد که چرا آنها همیشگی هستند «چون اثر خوب راه خودش را پیدا میکند.»
اما اثر بد چه میشود؟
در انبار ناشر نگه داشته میشود، پخش نمیشود و خاک میخورد. قراردادش فسخ میشود. تبلیغ نمیشود و با برگزاری یک دوره سکوت (بخشی از اعمال انتخاباتی)، فراموش میشود.
چهرهٔ سایر نویسندگان و هنرمندان جوان هم در این تصویر بسیار شایان توجه است. آنها وانمود میکنند که قضیه را مرتبط با شرایط سیاسی و بسته ایدئولوژیک هژمونی عقیدتی که دست بالا را پیدا کرده و به هیچکس هم پاسخگو نیست، نمیبینند. آنها روزهٔ سکوت میگیرند که بخشی از آیین مقاومتی و انتخاباتیشان است تا «در نهایت» با انتشار محصول شخصی مدیرمیانی، روزهٔ سکوت را در یک اقدام استراتژیک به شکل جمعی (اعمال آیینی و انتخاباتی همیشه سمبلیک هستند)، باز میکنند. آن هم با آب جوشِ تحسین اسطورهٔ مقعر مدیرمیانی.
اما اگر داستان را وارد ژانر تاریخ آلترناتیو بکنیم چه میشود؟ مثلاً ناگهان چهرهٔ چند هنرمند جوان «لاجرم» دژم شود و از این مقوای زرهپوش ایستاده با مشت رو برگردانند؟
اگر چنین شود، شبکهٔ مافیایی مدیرمیانی به شکل سازمانیافته، با انواع و اقسام روشهای استالینیستی به شیوهای نرم آنها را از جمع جدا و منزویشان میکنند. علیهشان هجمه ایجاد میکنند یا از طریق یک کاست از صدای ضبط شده که به سراسر قلمرو فرستاده میشود (رویش نوشته پس از گوش دادن سوزانده شود) از همهٔ رفقا میخواهند تا دربارهٔ آنها یک دوره دوازده ماهه روزهٔ سکوت برگزار کنند. این دوره در صورت صلاحدید مدیرمیانی تمدید میشود.
واقعاً این تصویر با همین میزان از فکاهی بودن و هولانگیزی، نزدیکترین تصویری است که میشود از شرایط امروز داد. همهٔ ما هنرمندان و نویسندگان جوان، ناخواسته تبدیل به عملههای ستادهای انتخاباتی شدهایم و واژهٔ #نویسنده_مستقل و #روشنفکر_آزاد عملاً مدتهاست معنای واقعی خودش را از دست داده است. هنرمند امروز، گویا چارهای ندارد تا خودش را از یک جناح سیاسی و حاضر در کارزار انتخابات که متأسفانه همیشه هم دو قطبی است، آویزان کند تا شاید همراه طرف برنده بالا برود.
چنین وضعیتی فضایی برای آزاداندیشی و تفکر انتقادی باقی نمیگذارد و هرکس خارج از این دایره قرار داشته باشد، عملاً خودش را از امتیازات نزدیکی به مرکز محروم کرده و به سرعت با انجام اعمال آیینی انتخاباتی تودههای هنری و ادبی به محاق فرستاده میشود.
در پایان شایسته است تا من هم اعتراف کنم که تا مدتها در درون این حلقههای بسته سرگشته بودم و دقیقاً از چگونگی سازوکار دستگاه کارخانهٔ رویاسازی صنعت فرهنگ سر در نیاورده بودم. اما امروز دیگر با تشخیص دقیق و درست چهرهٔ «مدیرمیانی» در میان جمع، نمیتوانم خودم را به خواب بزنم. من اعتراف میکنم که در این تشخیص تعلل کردم و یا حتی این تشخیص را یکی دو باری انکار کردم. اما «در نهایت» حالا که این تشخیص حاصل شده است، به همه شما تودههای هنری و ادبی درگیر در آیینهای بیپایان و تمام نشدنی ایام انتخاباتیه، اعلام میکنم، در یک فضای فرهنگی، هنری و ادبی ممتاز، هنر و ادبیات باید خودش را از سیاست جدا کند. گفتن ندارد که این حرف به معنی کنار گذاشتن امر سیاسی در درون متن نیست. به معنی پایان دادن به مسابقه طنابکشی است تا «اثر خوب، فضایی داشته باشد تا راه خودش را پیدا کند.»
مدیرمیانی این فضا را تراشیده و جز «شیاری کفآلود» برای ما به جا نگذاشته است.
اسفند ماه ۱۳۹۷