مس کردنِ طلا: حاشیه‌ای بر رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» نوشتهٔ فرخنده آقاییزمانِ خوانش 5 دقیقه

آراز بارسقیان

جای دارد دو بار تعجب کنیم. اول این که چطوری آدم‌های معلوم الحالی مثل محمدحسن شهسواری و مهدی یزدانی‌خرم که سر جایزهٔ منتقدان مطبوعات گیس و گیس‌کشی کردند[۱]، به کمکِ حسن محمودی و احمد غلامی و دو سه نفر دیگر[۲] سال ۱۳۸۵ به کتاب از شیطان آموخت و سوزاند جایزه می‌دهند؟ و دوم اینکه جایزه‌ای که امروز دیگر «قدیمی‌ترین جایزهٔ بخش خصوصی» است، یعنی مهرگان ادب، با داوری «فتح الله بی‌نیاز، علیرضا سیف الدینی و شهلا زرلکی» و البته «با بهره گیری از مشورت‌های مؤثر و سازنده عنایت سمیعی و دکتر پروین سلاجقه» بعد از جلسات «مشورتی و اغنایی طولانی»[۳] به چنین انتخاب‌های کیلویی و شرم‌آوری می‌رسند: «بهترین رمان: و دیگران، محبوبه میرقدیری. رمان تحسین شده هیئت داوران: بازی آخر بانو، بلقیس سلیمانی؛ رؤیای تبت، فریبا وفی».

از طرفی اسم زرلکی و سمیعی و سلاجقه را کامیون هیجده چرخ نمی‌تواند بکِشد از بس آن‌ها نخبه‌های جامعه هستند. سیف‌الدینی و بی‌نیاز را هم در دو سه مورد بسیار جدی دیدید و خوانید که وقتی این همه ادا اطوارشان را کنار بزنید، در پس قیافه‌گرفتن‌های صوری‌شان چیزی نیست جز بیان واضحات. همین تمایز قائل شدن آن‌ها بین کسی مثل وفی یا سلیمانی با آقایی بهانهٔ خوبی برای تحلیل ژانر شبه‌الیتیسم امثال زرلکی‌ها و سمیعی‌ها و سلاجقه‌ها است.

از طرف دیگر یزدانی‌خرم و شهسواری را داریم. خب سال ۸۵ یزدانی‌خرمِ ۲۷ ساله در دوران طلایی «استاد» غلامی به سر می‌برده و تاتامی‌اش، تاتامی «استاد» غلامی بوده. می‌ماند شهسواری. این شاید سرنخی مشخص باشد برای دوستانی که می‌خواهند بیشتر در این زمینه بدانند. نویسندهٔ «زنِ» عصیانگر آبکی سال‌های بعد جریان شهسواری‌اینا، مهسا محب‌علی و سارا سالار بودند ـ البته با لشکر دختران نو قلمی که پشت سر این‌ها آمدند و هر کدام یک به یک پوکیدند.[۴] تمام این‌ها نه تنها از تجربهٔ فرخنده آقایی استفاده‌ای نکردند بلکه تا حد ممکن سعی کردند این سرمایهٔ فرهنگی را برای دنیای خودشان حفظ کنند و با کم‌گویی درباره‌اش، حق خوبی به برگردنش آویزان کنند!

آقایی در مراسمِ اهدای جایزه طی نامه‌ای خطاب به علیرضا روشن می‌گوید: «رمانش در پی دوسال دوندگی خودش و ناشرش، عاقبت اجازه چاپ نگرفته بود، و در اوج ناامیدی، این روزنامه‌نگار پا پیش گذاشت و توانست مجوز چاپ رمانش را از ارشاد بگیرد.»[۵] نویسنده‌ای که برای نوشتن این رمان این همه زجر کشیده مهم است؛ چون معلوم نیست چرا باید در نتیجهٔ مشاوره‌های مؤثر و سازندهٔ آقای سمیعی به بلقیس سلمیانی ختم شود؟ آن هم سمیعی‌ای که در ویکی‌پدیای نحیفش این جمله به چشم می‌زند: «هم‌چنین وی مخالف سانسور کتاب در ایران است.»[۶] و با همین جمله به لشگر مخالفان سانسور در این کشور پیوسته است و تقدیس شده. بله چنین رمانی حذف می‌شود و البته آن سه داور دیگر هم وصفشان رفت کمتر از دیگران ندارند. عمق نگاه فاجعه‌بار آقای بی‌نیاز را هم در نقدِ کتابش دیدید[۷] و هم در حرف‌هایش دربارهٔ نقد[۸]. سیف‌الدینی که قبلاً درباره‌اش گفته‌ایم[۹]. می‌ماند زرلکی که کمی داستانش به درازا می‌کشد و جایش اینجا نیست.

فقط نتیجه اینکه یک جریان با جایزه دادن و یک جریان دیگر با ندید گرفتن عمیق؛ هر دو باعث حذفِ موقتِ یک اثر مهم شدند و در این سال‌ها مدام سعی کردند چه با رو کردن زنان «سَرکِش» جعلی چه با جایزه دادن‌های به نویسندگان متوسط رو به پایین ـ امثال فرشته احمدی و رضیه انصاری و طیبه گوهری، آقایی‌ها را نادیده بگیرند و سرخورده کنند. جالب است؛ یکی از این جوایز عنوان «طلایی» یا «مهرگانِ مهرگان» ایجاد کرده و در نگاهی به گذشتهٔ خودش می‌خواهد ببیند ارزش بیست سال جایزه داری‌اش چه بوده؛ اما دریغ که می‌بایست با آن لشکرِ داورهایش که سمیعی و سلاجقه هم بهش برگشته‌اند[۱۰] با چراغ‌موشی دنبال آدم‌هایی باشد که به خاطر نخبه‌بازهای عده‌ای بی‌نسبت با نخبگی، به دریای فراموشی موقت سپرده شدند.

البته نباید فراموش کرد که فرخنده آقایی فقط یک نمونه از آدم‌هایی که «قدرت انکار شدهٔ» کتابشان هر گونه «طلا» را در لحظه برای مهر دیده‌ها «مس» می‌کند.

[۱] مراجعه کنید به:

t.me/AtLeastLiterature/19

[2] گزارش کامل را می‌توانید اینجا بخوانید:

old.khabgard.com/?id=1168209950&template=1

[3] منبع خبرگزاری مهر

mehrnews.com/news/411005

[4] رجوع کنید به نقد کتاب هرس از نسیم مرعشی

t.me/AtLeastLiterature/325

[5] باز هم همین

old.khabgard.com/?id=1168209950&template=1

[6] صفحه‌ی عنایت سمیعی در ویکی‌پدیا:

bit.ly/2Xn3D4X

[7] رجوع کنید به:

metropolatleast.ir/evwl

[8] رجوع کنید به:

metropolatleast.ir/yezf

[9] رجوع کنید به:

bit.ly/2LBDVXY

[10] فهرست کامل داوران و سایر جزییات:

isna.ir/news/97120100499