علیه شهرِ آپارتمانی: قطعات چندسونگر درباره آپارتمان و ملالت‌هایشزمانِ خوانش 5 دقیقه

دانیال حقیقی

آپارتمان کارآمدترین ایده برای تقسیم حداقلی فضا میان شهروندان بوده است، نام دیگر مدرنیته (یا دست کم یکی از نام‌های آن) آپارتمان‌سازی بوده و هست. از زمانی که لوکوربوزیه مانیفست معماری مدرن را ارائه کرد هیچ نقطه‌ای در جهان نبوده است که اراده‌ای برای فراتر رفتن از ایدهٔ تقسیم حداقلی فضا را میان آدم‌ها داشته باشد. آپارتمان‌سازی مسئله‌ای اساسی کلانشهر امروزی است و به نقطه پایانش رسیده. تمام فضاهای ما، از پردیس‌های فرهنگی و سینمایی تا هتل‌های پنج‌ستاره تا مجتمع‌های اداری تا نواحی مسکونی همگی با آپارتمان‌سازی توسعه داده شده‌اند: پلان آزاد، نمای آزاد و توسعه در ارتفاع. مشکل اصلی توسعه شهری با روش آپارتمان‌سازی به نظر می‌رسد غیر از تقسیم حداقلی فضا، یک موضوع فلسفی باشد: هیچ نقد و نظری برای اصلاح این شکل از سکونت در دستور کار هیچ متفکر، روشنفکر، نویسنده یا فیلم‌سازی نیست؛ آپارتمان‌نشینی جای شهرنشینی را گرفته و این بدیهی به نظر همگان می‌رسد. شیوه‌های مختلف سکونتی امروز همگی به نفع آپارتمان‌نشینی حذف شده‌اند. در تمام روستاهای ایران آپارتمان‌سازی در حال پیشروی است. غیر از روستا ما در شهرهایمان هم نیاز به ایجاد اشکال متفاوت و مختلف سکونت داریم. آپارتمان حداقلی‌ترین شکل سکونت است: سکونتی همراه با انزوا، کسالت و مالیخولیا.

مالیخولیا بیماری‌ای است که اولین بار در آپارتمان ظهور کرد. در میانه‌های صده‌های میانی، با پا گرفتن ساخت و ساز آپارتمان در اروپای غربی، اولین تصاویر در رابطه با بیماری مالیخولیا، سوژه را در مرکز یک فضای آپارتمانی تصویر کرده‌اند. این ناشی از جداافتادگی است. شفافیتی که بعدها در معماری مدرن به دست لودویگ میس‌وندروه مطرح شد، پاسخی بود به همین منزوی شدن انسان در معماری مدرن (در آپارتمان). اما این ایده هم دردی دوا نکرد و سیر بیماری‌هایی که همگی با محبوس شدن در آپارتمان‌ها رابطه‌ای معنا دار دارند هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود. در فیلم‌های شانتال آکرمن بهترین تصویر از این موضوع ارائه شده است: «ژان دیلمان»، «تازه‌ها از منزل» و «فیلم خانگی نه»، همگی کنش‌هایی خلاقانه علیه شهر آپارتمانی هستند. شهری مالیخولیایی که در آن بیرون و درون همگی در یک محیط گرفتار آمده‌اند: در آپارتمان. در شهر آپارتمانی شما وقتی از خانه بیرون می‌روید مقصد بعدی‌تان یک آپارتمان است و آخر شب باز به آپارتمان بازمی‌گردید. چیزی جر آپارتمان انتظار شما را نمی‌کشد.

مارتین هایدگر دو دهه از زندگی حرفه‌ای‌اش را به رابطه تکنولوژی (اعم از تکنولوژی ساخت و ساز) و قطع شدن ارتباط انسان با فضای سازنده هستی او به خاطر شکل معماری مدرن پرداخت. او برج‌ها و ساختمان‌های بزرگ را معماری خرسنگی جدید می‌دانست: یک سنگ‌تراشی بدوی بدون روح. یک نمونه خوب از چنین چیزی برج جام، اثر رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف است و تازه می‌توانید به این پردیس سینمای ملت و مسجد کنار تئاتر شهر را هم اضافه کنید. معمار ایرانی چیزی جز آپارتمان نمی‌تواند تصور و طراحی کند. معماری ایرانی چیزی نیست جز طراحی آپارتمان: نقطه زیرصفر معماری، پایان معماری، از دست رفتن معماری ایرانی.

آپارتمان ذاتاً نمی‌تواند با طبیعت ارتباط برقرار کند. آپارتمان دشمن اصلی طبیعت است. پروژهٔ تجاوزمحور «برج باغ» یکی از حملات اخیر ایدهٔ آپارتمان به هر دیدگان انتزاعی درباره طبیعت است، یعنی هر شکلی از طبیعت که کمترین ظرفیتی برای شهری شدنش بتوان در نظر گرفت. به همین خاطر هم هست که آپارتمان در معنای آکادمیک به هیچ وجه تاب آور نیست. کمترین زمین لرزه یا بالا آمدن آب از خط ساحلی تهدیدی جدی برای هر آپارتمانی است. آپارتمان جلوی وزش باد در فضا را می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد تهویه طبیعی انجام پذیرد.

*

آپارتمان ضد فرهنگ جمعی است. هیچ شکلی از فعالیت اجتماعی در آپارتمان رخ نمی‌دهد و هر آپارتمان امروز به محل نزاع چند خانواده تبدیل شده. همه ما این روزها با همسایگانمان مسائل و مشکلاتی داریم که دلیل اصلی آن، عدم برخوردهای و معاشرت‌های کوتاه روزمره است. آپارتمان چون فضا را حداقلی تقسیم می‌کند، فضایی برای معاشرت میان ساکنانش نمی‌تواند در نظر بگیرد.

*

مطالعات گسترده‌ام در حوزه جنبش‌های اجتماعی لاتین ثابت کرده است که اصلی‌ترین پروژهٔ نئولیبرالیسم برای فتح میدان‌های فضای اجتماعی در کشوری که وارد می‌شود آپارتمان‌سازی است. اگر با من موافق باشید که سال ۲۰۰۳ آغاز نئولیبرالیسم ایرانی به صورت رسمی است، پروژهٔ مسکن مهر مصداق دقیقی از این موضوع است. این پروژه‌ها فقر و محرومیت بیشتر مردم را در پی دارند، صلب حق به شهر از شهروندان. چیزی که منجر به پاگیری جنبش‌های اجتماعی به شکلی اجتناب ناپذیر می‌شود. در مقابل هرجا پروژه‌های اکولوژیکی پیشرفت کرده‌اند، جنبش‌های اجتماعی به تعاون اجتماعی تغییر شکل داده است.